شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پنجره

تو کلمه‌ای هستی
که درخت‌ها را به کارخانه‌های چوب‌بُری می‌فرستی
مرا به کتابخانه‌ای با پله‌های مطرود
آنقدر در گوش‌هایم حرف می‌ریزی
تا گنجشک‌ها به دیدارم بیایند
و از پنجره به دنبال دنیای بزرگ‌تری بگردند
آن‌ها نمی‌دانند
بارها از پنجره بیرون پریده‌ام
اما دوباره سر از اتاق‌ها درآوردم
آن‌ها
خیلی چیزها را باید یاد بگیرند
باید تو را به دهان بگیرند
و در خیابان رهایت کنند
برای روزهایی که دست‌هایم بسته است
و چشم‌هایم دری است
که موریانه‌ها در آن لانه می‌سازند.

زهره چورلی

شعرها

فالگیر

فالگیر

محمدحسین بهرامیان

تبانی

تبانی

رویا الفتی

برمانم ازین چریدنِ امن

برمانم ازین چریدنِ امن

راضیه بهرامی‌خشنود

یک دو سه پیش خودش ثانیه‌ها را که شمرد 

یک دو سه پیش خودش ثانیه‌ها را که شمرد 

علیرضا کیانی

ویدئو