شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پنجره

تو کلمه‌ای هستی
که درخت‌ها را به کارخانه‌های چوب‌بُری می‌فرستی
مرا به کتابخانه‌ای با پله‌های مطرود
آنقدر در گوش‌هایم حرف می‌ریزی
تا گنجشک‌ها به دیدارم بیایند
و از پنجره به دنبال دنیای بزرگ‌تری بگردند
آن‌ها نمی‌دانند
بارها از پنجره بیرون پریده‌ام
اما دوباره سر از اتاق‌ها درآوردم
آن‌ها
خیلی چیزها را باید یاد بگیرند
باید تو را به دهان بگیرند
و در خیابان رهایت کنند
برای روزهایی که دست‌هایم بسته است
و چشم‌هایم دری است
که موریانه‌ها در آن لانه می‌سازند.

زهره چورلی

تک نگاری

شعرها

منیک له خو مدا ونتر...

منیک له خو مدا ونتر...

جمیله چوپانی

زیبای همیشه غمگین

زیبای همیشه غمگین

سابیر هاکا

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

نسرین بشردوست

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

مهدی فرجی