شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نفس‌ها


در آفتاب اشک‌های بیشتری هست
در چشم‌ها ابرهای بیشتری
و این را می‌شود از روی نفس‌ها فهمید
نفس‌های تو
این روزها لباس گرم بر تن کرده است
نشسته است توی زمستانی طولانی
تا با سکوت هم‌دما شود
فکر می‌کند به این‌که چطورمی‌شود آسمان یک روز بیاید پایین
و پاهایش را تا آخرین ابر دراز کند
تا ماهیان سرخ انگشت‌هایش را گاز بگیرند
نفس‌های تو
این روزها بیشتر از من فکر می‌کند
بیشتر از تو غذا می‌خورد
و بیشتر از هر دوی ما قدم می‌زند

باید تکه‌ای از خودم را بردارم
از زیر مقنعه
روی بند
توی کفش
که تنهایی بیشتری را حس کرده باشد
بریزمش توی دهانت
و تابستان تمام شود
پاییز هم تمام شود
زمستان هم
و ما از خاک سرمان را بیرون بیاوریم.
 

زهره چورلی

شعرها

 روی برعکس جهان بایست!

روی برعکس جهان بایست!

سارا مؤیدی

خیابان‌هایی هم  هستند

خیابان‌هایی هم  هستند

پروین نگهداری

گاز

گاز

مجتبی ویسی

به دور جای دوشیزه‌ی روشنی

به دور جای دوشیزه‌ی روشنی

محمود جعفری دهقی