تا زانو در خودم فرو رفتهام
و از تاریکی درختان به گربهها نگاه نمیکنم
شاید رشتههای درهم ماه بپوسند
فقط کنار آب را گرفتهام ش
به تو هم نگاه نمیکنم
اما دنبالم کن!
در پنهانترین جای دلت دنبالم کن!
لکلکها که منقار به زنگ خانه بگشایند
چیزی از نگینهای ساعتِ فلز بیاویز
میخواهم به آب نمای چرخانش زخم نزند
یک روز مانده به چراغانی
خوابگرد چمدانی کوچک میشوم
سایهام جورابی زنانه است
که تورش
کمند عاشقان شده
و رد پرسههای خیابان را طولانی کردهاست
سیگار سیگار سیگار میکشم
و سینهات را
خالی سیاه در بادبان سفید چشم میپیچانَد
اگر گم شدم
در شکاف درختی پیدایم کن
که میچرخد و آب میکند گلبرگهای مات را
بر سر و گردن کوچهها اما
پرهای شالم
چنبر بر تاریکی زده