شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

اگر چه ابر بغض از حال حاضر می‌زند بیرون

اگر چه ابر بغض از حال حاضر می‌زند بیرون
اگر خورشید خورشید است آخر می‌زند بیرون
زمین خشک را -یک‌جا‌نشینی- عاقبت مرگ است
خوشا آن روزگاری که عشایر می‌زند بیرون
پس از جاماندن تاریخ در صد‌سال تنهایی
صدای گریه از قرن معاصر می‌زند بیرون
گناه دست بوسان نیست سرپایین گرفتن‌ها
به هر دربار شاهی هست؛ چاکر می‌زند بیرون
بر ایجاز نوشتن هر که مؤمن گشته می‌داند
از این دین تا قیامت خیل کافر می‌زند بیرون
جسد پشت جسد در پشت کاغذها گرفتاریم
اگر بشکافد این دیوار شاعر می‌زند بیرون...

شهلا خرم‌پور

تک نگاری

شعرها

مکروه

مکروه

جمال‌الدین بزن

مدیترانه یئل‌ـ‌لری

مدیترانه یئل‌ـ‌لری

مهدی آقازاده

چیزی نمانده از قلبت 

چیزی نمانده از قلبت 

مرتضی بخشایش

بر صبحِ تو نفس بیاویزم

بر صبحِ تو نفس بیاویزم

صوفیا آهنکوب