شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

اگر چه ابر بغض از حال حاضر می‌زند بیرون

اگر چه ابر بغض از حال حاضر می‌زند بیرون
اگر خورشید خورشید است آخر می‌زند بیرون
زمین خشک را -یک‌جا‌نشینی- عاقبت مرگ است
خوشا آن روزگاری که عشایر می‌زند بیرون
پس از جاماندن تاریخ در صد‌سال تنهایی
صدای گریه از قرن معاصر می‌زند بیرون
گناه دست بوسان نیست سرپایین گرفتن‌ها
به هر دربار شاهی هست؛ چاکر می‌زند بیرون
بر ایجاز نوشتن هر که مؤمن گشته می‌داند
از این دین تا قیامت خیل کافر می‌زند بیرون
جسد پشت جسد در پشت کاغذها گرفتاریم
اگر بشکافد این دیوار شاعر می‌زند بیرون...

شهلا خرم‌پور

تک نگاری

آن کُنجِ تنهای تنهایی

آن کُنجِ تنهای تنهایی

محمدرضا عبادی صوفلو

بی‌فاصله از حجم

بی‌فاصله از حجم

سیدحمید شریف‌نیا

شعرها

ماهِ فراموشکار

ماهِ فراموشکار

فرامرز سه‌دهی

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

آزاده بدیهی

طفلکی از همان سال‌ها پيش

طفلکی از همان سال‌ها پيش

عادل حیدری

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

فهیمه جهان آبادی