اگر چه ابر بغض از حال حاضر میزند بیرون
اگر خورشید خورشید است آخر میزند بیرون
زمین خشک را -یکجانشینی- عاقبت مرگ است
خوشا آن روزگاری که عشایر میزند بیرون
پس از جاماندن تاریخ در صدسال تنهایی
صدای گریه از قرن معاصر میزند بیرون
گناه دست بوسان نیست سرپایین گرفتنها
به هر دربار شاهی هست؛ چاکر میزند بیرون
بر ایجاز نوشتن هر که مؤمن گشته میداند
از این دین تا قیامت خیل کافر میزند بیرون
جسد پشت جسد در پشت کاغذها گرفتاریم
اگر بشکافد این دیوار شاعر میزند بیرون...