مهربانی
سهم بهار من بود
در منتهای فراموشی
و درختان
سهم مادران داغدار
و روبان جامانده
سهم عروسک سرگردان در باد
بارانی که تو بودی
بر شاخساران نشست
و بر شانهی خسته زمین
ابری گدازنده
سرمه در چشمان باد کشید
پس آنگاه
ما ماندیم و هزار پرندهی مغموم