شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از حرف‌های شما

از حرف‌های شما
آنچه در سیم تلگراف مانده
آرزوهای بزرگ نیست
کلمات کوچکِ سرخ است
که ناگهانِ پروانه را
می‌خنداند.

من
سوگند می‌خورم
که امروز
فردا را نبینم
روی شاخه‌های درختی نشسته
و فنجانِ قهوه‌اش را
به سرکشی
سرمی‌کشد.
زخم‌های عمیق
عمیق‌تر می‌شوند
و تو
سبد توت فرنگی‌ات را
روی برف‌ها
روشن می‌کنی.
بیا زن
بیا
روی این صندلی بنشین
و صبحانه را
تصمیم بگیر
وقتی کلمات
فانوسِ جوان را
روشن می‌کنند.

عزت‌الله بهمنی

شعرها

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

در خطبه‌ی بی‌نقطه‌ی کویر

در خطبه‌ی بی‌نقطه‌ی کویر

فریاد ناصری

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

آزاده بدیهی

لی لی در سرزمین رقص

لی لی در سرزمین رقص

امیر خان پرور