به جنون دختران دشت
خطوط مرزیِ جنون و هندسه را رد كردهام فقط
شواهد شيشهای متنها را غلط نوشتهام فقط
در بازوان گشودهی چند مرد خوابم برده فقط
از اعتدال جمهوری به مرگ گنجشكها رسيدهام فقط
به سوگند گاوی در آيين بودا اعتماد آبی كردهام فقط
در لابهلای قصهها خيالم را زاييدهام فقط
كه دخترم میشد و گاهی زنكی بیآبرو
تصفيهی نفوس بودم لای عرقگير و چند ملافه
من ديوانه نيستم
خط عابر را رعايت میكنم
میدانم خطوط برای بهتر مردن است فقط
به كليشهی مادر میخندم لای ضجههام فقط
تعدادی عابر را شمردهام با پالتویِ بنفش فقط
كمی هم از فقط میترسم بعد از نيوتن
يا از تعبير خوابم در « زبان از ياد رفته »ی « اریک » عزیز خيس میشوم فقط
من ديوانه نيستم
با خيال تو تبانی كردم و با كمی از فرشتههای آسمان برای شب اولم فقط
من فقط نيستم
مثل همهي شما
كمي رنجورم فقط.