شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

 

افتاده بود  روی شکم
که حرص می‌زدم 
از دهان به...

 

حرف از هموارهای بی‌پشت 
از تپه‌های...

پس دندان به دندان دادم 
تا سندان پر آهنگ، آتشفشان آهن شود 
همین...

هی بی دلیل برگشت می‌دهد 
خون را
از رگ‌ها ی برگ به برگ 
...

به پرهیز و دوری که می‌رسد 
سرفه می کند گلویم 
از خشک به...

تک نگاری

شعرها

 از امید و ناامیدی

از امید و ناامیدی

عبدالعلی عظیمی

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

الهام جهانبازی گوجانی

سیم‌های یک بمب ساعتی

سیم‌های یک بمب ساعتی

گروس عبدالملکیان

برادرم دیشب درگذشت

برادرم دیشب درگذشت

عبدالله علوی