شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

هرگز به میدان اصلی شهر نرسیده باشی

هرگز به میدان اصلی شهر نرسیده باشی
هنوز نقاشی‌های صفوی‌ام از گچ بیرون نزده باشد
ترک نخورده باشد طرح‌های قاجاری‌ام
فرار می‌کنم با ایوانم
با کتیبه‌هایم
با دامنم
که تفرج‌گاه زمستانی نبود
تابستانی نبود
که نبود
هنوز به میدان نرسیده باشم با پیراهن قاجاری و نقاشی‌های گل و بلبل
ایستاده باشی در میدان مرکزی شهر
تردد کرده باشی بر انگشتان ماهی نشانم
در پله‌های مارپیچ ام بپیچی
ارابه‌ران... صور فلکی... صدای مسگرها

بایست بر درگاه بلند!
لب‌هایم را به میدان اصلی شهر ببر
با تمام دهان‌ها مرا در آغوش بگیر
مینیاتورهای صفوی‌ام از گچ بزند بیرون
نقش جهان را بر لبم بزن.

مریم اسحاقی

شعرها

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

مجتبی هژبری

سفرنامه

سفرنامه

عبدالعلی عظیمی

پشت پایم پرتگاهی، پرتگاهی پیشِ رویم

پشت پایم پرتگاهی، پرتگاهی پیشِ رویم

جواد محمدی فارسانی

سطور بی تعبیر

سطور بی تعبیر

مهشید رستمی

ویدئو