شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پدر

برگرد به قاب عکسی فلزی
که در آن مردی از فرط خنده
چشمانش بسته است
و  لباسی نو به تن دارد
که آستین‌هایش تا خورده اند

و ما نمی‌دانیم مردگان آیا
نام‌های ما را هنوز به خاطر دارندیا نه!
 

احمد بیرانوند

تک نگاری

شعرها

چیزی نمانده از قلبت 

چیزی نمانده از قلبت 

مرتضی بخشایش

تو در جانِ منی... دوری نکن دردت به جانِ من!

تو در جانِ منی... دوری نکن دردت به جانِ من!

حامد ابراهیم پور

بی‌شرف های دور من: بسیار

بی‌شرف های دور من: بسیار

فرزین منصوری

جاده‌ای سوخته مانده‌ست؛ و اخگرهایش

جاده‌ای سوخته مانده‌ست؛ و اخگرهایش

بابک دولتی