شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پدر

برگرد به قاب عکسی فلزی
که در آن مردی از فرط خنده
چشمانش بسته است
و  لباسی نو به تن دارد
که آستین‌هایش تا خورده اند

و ما نمی‌دانیم مردگان آیا
نام‌های ما را هنوز به خاطر دارندیا نه!
 

احمد بیرانوند

تک نگاری

شعرها

مثلاً

مثلاً

عبدالعلی عظیمی

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

مجتبی هژبری

آزادی و تو

آزادی و تو

بیژن الهی

 اما ترافیک تردد گوزن‌ها به سوی ماه

 اما ترافیک تردد گوزن‌ها به سوی ماه

مظاهر شهامت

ویدئو