شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دختری با گوشواره‌ی مروارید

می‌رفت  
شبیه برگی به خاطره‌ی درخت
شاهدِ تمام آنچه گذشت 
برگشت، نه تمام 
ثابت ماند
نور:
انتشار لکه‌های تحیر بر نیم‌رخش
تاریکیِ گوشه‌ها را نشان می‌داد
با آن نگاه مبهم خیره 
چکیده نور از مردمکش، سفید
چکیده نور از دهانش، سفید 
سیاهی پس زمینه را عقب می‌زد.
سفید: 
سؤالی که رنج اعصار را
به شکل امانت ازلی 
بر صورتش نشاند 
جریانی که پوست را 
از نگهدارنده‌ی کامل اندام، ناتوان می‌ساخت 
و به رؤیت تازه‌ای از درخت می‌شکافت 
دستی که در شبی تاریک 
شبیه ردی لاجورد 
بر شیشه مانده بود
به جای مقدر خود _خارج از قاب_ برگشت.
خیس:
کلمه‌ای در آستانه‌ی دهانش 
به شکل سبکبار بوسه‌ای در پیش 
شاید مانده به راه
جمله‌ای پا به ماه 
گمشده در فاصله‌ی دهان و گوش 
و آن مروارید معلق از گوش
هدیه‌ی فاوست 
در شبی که ماه به اتاقش می‌ریخت و دو لتِّ پنجره 
با موسیقی مناسب متن 
به رقص درآمدند.

مریم سلیمی‌فر

تک نگاری

شعرها

زخم در میان چاقوها

زخم در میان چاقوها

امیررضا وکیلی

سربازها رفتند

سربازها رفتند

وجیهه نوزادی

جمهوری

جمهوری

لیلا ساتر

اثمر ابراهیمی