شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

به‌رغم سایه

یک
وقتی که اعلام می‌کنم زبان لامسه است
مردم بر...

من توی شعر کاری می‌کنم
 که یک عالم‌غیب، تزریق شود به  دوروبر
...

به‌خاطر خودکشی نافرجامت، ای دوست 
 

در این...

تو هنوز قدر لحظه را نمی‌دانی
 چینی‌ها 
برای لحظه‌ای که...

من می‌دانم که  «ترس و لرز»، 
موسیقایی‌تر از...

لی‌لی! 
باید بنویسم
نه به خاطر این‌که توصیه کنم به ایدئولوژی

تک نگاری

شعرها

هر‌ چه ظرف‌ها نشسته

هر‌ چه ظرف‌ها نشسته

فرزین پارسی‌کیا

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

کوروش رنجبر

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

محمود صالحی‌فارسانی

برای سحر

برای سحر

شقایق شاهرودی‌زاده