شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

اگر دستی مشت شود

اگر دستی مشت شود
دنیا 
به شکل من تغییر  می‌کند

دیواری از گوشه‌های خودم کم کرده‌ام 
آنچه نمی‌بینم
از دهان تو زیباست

سرخ ها سپید شدند
تا هر آنچه نام ندارد
به آغاز خود برگردد

آخرین شکل اسبی که در تو هست
رهایم نمی‌کند
به هر طرف نگاه می‌کنم
باد
بر دوش باد است
جایم را با تو عوض می‌کنم
تکه‌هایی از من به تو برمی‌گردد

چه فرق می‌کند
سریا باشم
یا پرنده‌ای در برابر باد؟
خود را به خواب من بزنی
خواهی دید
هیچ کلاغی
 تکرار من نیست

به نامی که از تو دارم
بنفش را برمی‌دارم 
ضمیری که از سایه‌ام کوچک‌تر است
 روی صورتت پخش می‌شود

خواهر تاریک ماه خواهم ماند
تا آیینه شکل من شود

تنها یک زن تنها می‌تواند
زیبایی‌ام را جا‌به‌جا کند!

سریا داودی حموله

تک نگاری

شعرها

اضافه نشدی از به مقدار هیچ عدد

اضافه نشدی از به مقدار هیچ عدد

مظاهر شهامت

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

علی قنبری

لیوان چای منتظر بودم 

لیوان چای منتظر بودم 

معین صباغ‌مقدم

آیینه می پرسد: چطوری؟!

آیینه می پرسد: چطوری؟!

بابک دولتی