سر بریدهی یک کبک روی گردنم است
مرا نجات بده! این چه وقت مردنم است؟
صدای قهقههاش را تو نیز میشنوی؟!
درست گوش کنی هقّ و هقّ شیونم است
بریدهاند صدای مرا و خون صدا
فصاحتیست که مابین نطق الکنم است
دو جوجه کبک پیِ مادرند در من و... خون
شدهست شیر و روان از دو سوی دامنم است
چقدر کبک به دنیا میآورد این کوه
چقدر گرمی آن تیر سرخ در تنم است
مرا به سیخ کشید... آشناست مزهی من
به خود میآید و میگوید آخ این زنم است