شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

غریبه ی زیبا 

غریبه ی زیبا 
برای تولد مرد من جشن بگیر 
گل های پیراهنت را در گلدان بکار و روی میز بگذار 
نزدیک کیک چندسالگیش 
گاهی کنار او بنشین 
و گاهی برای او برقص 
لباس ساده ی بلندت را رها کن و بچرخ مقابل چشمانش 
آنچنان که سکه ای روی کف اتاق از دستش افتاد باشد 
گاهی برای او حرف بزن 
و گاهی فقط بخند با سرخ ترین لبخند دنیا
برای شبش شمع روشن کن 
و برای شعرش شراب بنوش 
بگذار شعر بخواند و در گوشهایت بریزد و بریز موهایت را لای انگشتان فیروزه ایش 
بانوی چشم سیاه 
سرمه ات را برای عشق من بکش 
و عطر بزن آنجایی را که بوسه می زند 
امشب بانوی عکس هایش باش 
آنچنان بایست در قاب دوربین که الهه ها در معبد 
می ایستند
غریبه ی زیبا 
چگونه می توانم از تو بیزار باشم 
تو زائر کعبه ی من هستی 
و لبانت مقدس است 
تو خدای مرا بوسیده ای.

مهستی حسینی

شعرها

رؤیای پلنگ

رؤیای پلنگ

علیرضا آبیز

در سلام راه‌ها

در سلام راه‌ها

ربابه قصابان

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

منیک له خو مدا ونتر...

منیک له خو مدا ونتر...

جمیله چوپانی