گل نسا جان
برای شعری نو
یک دسته گل
از گلهای بابونهی سفید و زرد
چند شاخه زنبق بنفش و شقایق
از دشتهای بارانخورده دیشب
چند نت صدای موسیقی
یک پگاه و ماه خفته بر آب
و یک ریرا و چند پره کاغذ و یک مداد
تنها لازم نیست
کمی آزادی باید باشد
تا ریرای من
وسط میدان، موهایش را باز کند
بر باد روانشان کند
شقایق به موهایش بزند
سرخاب به گونههایش بمالد
آواز بخواند
برقصد
به سپیدار تکیه کند
دریا را لمس کند
سنگهای رودخانه را ببوسد
کودکانه حرف بزند
برای پدرش لالایی بخواند
پلیسها به ناخنهایش لاک صورتی و بنفش بزنند
گلنسای عزیز برای نوشتن شعری نو اول باید کمی آزادی باشد
اندکی عشق
چند ورق کاغذ و یک قلم
چند شاخه گل
باد در آغوش دریا
ماه خفته در بستر ابــــــــر
و در آخر شاعری که خوابش از سر پریده باشد