شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

باد‌کنک‌ها

باد‌کنک‌ها با آب به زمین برگشتند و
خیس در هوا معلق ماندند
رو به روی پنجره‌ای که سال‌ها پیش بود و حالا 
قابش را به چشم‌های من داده است

عینکم را برمی‌دارم
چشم‌هایم را می‌مالم
آب را می‌گیرم از دست پیراهنی
که هر روز از جسم تو پر می‌شود
و پیش می‌آید
تا نخستین دکمه‌اش را باز کنم

به معجزه باور دارم
به شعر
به آبی که از هوا سبک‌تر است
و سایه‌ای که دست سنگش را گرفته از کوه بالا می‌برد
بالای قله‌ای که سال‌ها پیش بود و حالا 
سنگینی‌اش را به شانه‌ی من داده است

مجید رفعتی

تک نگاری

شعرها

هم ‌بغض!

هم ‌بغض!

محمدعلی بهمنی

پس و پیش‌تر از آن‌که ببینمت 

پس و پیش‌تر از آن‌که ببینمت 

مهدی ریحانی

دهان خونی

دهان خونی

بکتاش آبتین

باد سر میکوبد

باد سر میکوبد

فهیمه جهان آبادی