کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

متولد 1357، کرمان.

چه می‌شود اگر 

چه می‌شود اگر 
اعلام کنم من در تو 
درگیر یک آبی ِ خصوصی‌ام؟

اگر که نمی‌ترسیدی
عقب نشینی نمی‌کردم 
از آن دو صندلی چوبی زیر درخت گردو

ترجیح دادی 
برگردی به درون
به حجم سیال خاکستری تسلیم
 
چمدانم را می‌بندم
اطرافت را بر می‌دارم 
خودت را جا می‌گذارم
از تو سفر می‌کنم
خودم را پرت می‌کنم
به جهنمی بالغ

من بیش از حد شرقی‌ام
خیلی خوب بلدم 
در هر جهنمی برقصم
با فضیلت تمام
بی بال، بی پا، بی صدا
بی هیچ اعتراضی
رأی خودم بود
عقب‌نشینی از فهم سایه ی درخت 
عقب‌نشینی از نوشیدن شعرهای تو سر میز صبحانه

نا امیدم
مثل وقتی که به روز رأی‌گیری فکر می‌کنم
ما دوباره به سایه ی آن درخت برنمی‌گردیم
ما کلمات انتحاری در خودمان حمل می‌کنیم
و هر روز منهدم می‌شویم
و هر شب در آغوش یک جراحت تاریخی می‌خوابیم
نمی‌میریم
به خواب می‌رویم 
و فردا دوباره تکه تکه بیدار می‌شویم

ولی تو کاری بکن
استناد کن به سکوت زنجیره ای پسرهامان
استناد کن به رقص دیوانه وار دخترمان
که هرگز به دنیا نمی‌آوریمش
برگرد به سطح کرخت پوست خانه
حرف آخر را  تو بزن 
شعر آخر را تو بگو

حدیث محمدی