مثل پرندهای که پَرَش را بریدهاند
غمگینتر از گُلی که سَرَش را بریدهاند
یک تابلو که منظرهاش تکهتکه شد
یا کُندهای که تا کمرش را بریدهاند
یک روزنامه است جهانم بدون تو
با تیغ بهترین خبرش را بریدهاند
بعد از تو این عروسک بازیگرِ غریب
نخهای دست، پا و سَرَش را بریدهاند
بعد از تو در دلم زنی از بعدِ زایمان
حس میکند تهِ جگرش را بریدهاند