شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

رها کن...

رها کن در سکوت گوش ماهی­ها صدایت را
مگر دریا بفهمد وسعت دلشوره‌­هایت را
تو را حس می کنم نزدیک­تر از... نیستی اما!
فقط خورشید می داند دلیل انزوایت را
شب تنهایی‌­ات در کوچه­‌ی پاییز من بودم
نسیمی که پریشان کرد گیسوی رهایت را
از آن روزی که رفتی برف پشت برف می بارد
و من که زُل زدم تا بینهایت ردپایت را
...
حبابم، هستی ام از توست رویایی ترین دریا!
و می­میرم اگر بیرون کنم از سر هوایت را
 

مهدی علیمردان

تک نگاری

شعرها

زخم در میان چاقوها

زخم در میان چاقوها

امیررضا وکیلی

...  دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

... دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

فرحناز عباسی

برمانم ازین چریدنِ امن

برمانم ازین چریدنِ امن

راضیه بهرامی‌خشنود

 به‌دست همه چراغی بود

به‌دست همه چراغی بود

احمدرضا احمدی