حرف های
خفه شده
میان بازوان بند ناف
فرقیست میان من تو
که از سینه می آید
در زبان می چرخد
ما حاصل هم خوابی
تن های بی رنگ
و هزار رنگ
حاصل
مستی تفنگ
در آغوش دو تیر بد رنگ
و یک
ویک تحلیل از ژلوفن
و یک
سکته در زمان
خودم را در آمدنت
گم کرده ام
منهای خوشرنگ
نیامده به جمع جنگ