شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پرنده که باشی

پرنده که باشی
پهلو به آسمان میزنی
که فاصله را 
که پرواز را 
که آسمان را بگذاری کنار دستانت قد بکشد
که جهت را مماس کنی با کلمه 
با تقطیع حروف در مقابل گلوله
بهرام 
بهرام 
بهرام
برگرد به تکرار خودت در جنین
 به معنای دیگرت در بطن
بگذار ثانیه ها حرف بزنند 
از جایی که خالی شده 
از آن که اگر بودی 
کلمات ژست بهتری میگرفتند 
از تصویری که در آینه می افتاد
آینه وقتی تکه باشد
تصویر توست 
که در تیر می ماند
تصویر توست 
که تیر می کشد هوای پرنده را. 
به هر جهت که هجوم میبرم
شلیک است که از صدا می آید
بهرام 
بهرام 
بهرام
ت متحده بیرون زده.

موسی نوشادی

تک نگاری

شعرها

گزارش یک جشن

گزارش یک جشن

ستار جانعلی‌­پور

رؤیایی آن سوی روزگاران

رؤیایی آن سوی روزگاران

نصرت‌الله مسعودی

مترسک

مترسک

میرحسین نونچی

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

زری قهار ترس