شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از جاده‌های مه‌گرفته می‌آید

از جاده‌های مه‌گرفته می‌آید
از کویر عبور می‌کند
و در قلب ما به سوگ می‌نشیند

سرد است!
ما در سردخانه به دنیا آمده‌ایم
در سکوتِ تلی از جنازه‌های گمنام
در ارتفاع گورستانی دورافتاده
و این موج‌ها دریا نیستند
رودخانه نیستند
سراب‌اند
و آب‌ها که بالا می‌آیند
قبرستانی
برای درخت‌ها می‌شوند
سرد است!
به سوگ نشسته‌ایم
و قطار در هر ایستگاهی
دست‌های منتظر به فاتحه را
بدرقه می‌کند

سرهای زیر آب
سروهای زیر آب
آب‌های زیر آب
خواب‌های زیر آب...
ما در سردخانه به دنیا آمده‌ایم
با پلاک‌هایی شبیه هم
با زخم‌هایی شبیه هم
و انتظاری که هر بار
مویه‌ی مادران را
نبش قبر می‌کند

از جاده‌های مه‌گرفته می‌آید
از کویر
از هور
از نشانه‌های ساده‌ای که گم شده است
و بر جنازه‌ی ما
به سوگ می‌نشیند
«مرگ»

مرتضی بخشایش

تک نگاری

چگونه شعر بنویسیم؟

چگونه شعر بنویسیم؟

ترجمه‌ی نازیار عُمرانی

شعرها

و لبت دستش نمی‌رسد به من

و لبت دستش نمی‌رسد به من

علیرضا خسروانی

سیب‌ها دیگر حوصله‌ی قرمز شدن ندارند

سیب‌ها دیگر حوصله‌ی قرمز شدن ندارند

جلیل الیاسی

من شبیه نیستم

من شبیه نیستم

مریم یوسفی

من با تمام دخترانی که در خواب دیدی فرق دارم نه؟

من با تمام دخترانی که در خواب دیدی فرق دارم نه؟

تمنا مهرزاد