شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

و این چقدر تخیل زیبایی‌ست

و این چقدر تخیل زیبایی‌ست
که سال‌ها بعد
از استخوانم
خوشه‌های انگور بروید
مردانی با صورت‌های سوخته
من را بچینند
زیر پاهای دخترانِ غمگین له شوم
و آن‌قدر بمانم
تا از لیوانی بلورین
بر لب‌های قرمزت سرازیر شوم
دهانت را گس کنم
پلک‌هایت را سنگین کنم
و به‌آرامی در خونت حل شوم،
بعد سیگاری برایت روشن می‌کنم
سرت را روی شانه‌هایم می‌گذارم
و آن‌قدر در سرت گیج می‌خورم
که در خواب‌هایت
تمام جنازه‌ها انگور می‌شوند
رودخانه‌ها قرمز می‌شوند
و مردانی با صورت‌های سوخته
تو را بر شانه‌هایشان می‌برند.

دیار مردان‌بگی

شعرها

سیاهـْدار

سیاهـْدار

جمال‌الدین بزن

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

سید حامد معراجی

اسب‌ها گه‌گاهی می‌آیند 

اسب‌ها گه‌گاهی می‌آیند 

مهدی ریحانی

به پات هر چه مکافات می‌کشم کافی است 

به پات هر چه مکافات می‌کشم کافی است 

لیلا ساتر