شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

کلاه را از تیغ ‌ها بیرون می‌آورم

کلاه را از تیغ ‌ها بیرون می‌آورم
کیف را شال‌گردن را  از تیغ‌ها بیرون می‌آورم
دشنام همسایه را 
نزاعی که به چند قطره خون ختم شد

بیرون می‌کشم از تیغ خیال آن‌که فردا خواب نمانم
سرویس کارخانه نرود
ندوم
ندوم
ندوم

بیرون می‌کشم از تیغ کیسه‌ی نان را 
شیر را و میوه‌ای را که خواهم گفت
                                           ببخشید یادم رفت

اخبار را از لابه‌‌لای تیغ‌ها بیرون می‌کشم
کلمه‌ی رییس‌جمهور را از لابه‌لای تیغ‌ها بیرون می‌کشم
 صدای خنده‌ی مجریان رادیو را  که مدام...
و آرام‌تر زیبایی دختری را که دیدم و دید زدم


اما هنوز چیزهای زیادی پنهان است
چیزهایی که زخم دست به آن‌ها نمی‌رسد

چند دقیقه‌ی بعد
زنم مرا محکم بغل خواهد کرد
و این یعنی
من 
جوجه تیغی خوشبختی هستم.

ساجد فضل‌زاده

شعرها

زنانِ اسطوره پیراهن ابریشمی می‌پوشند

زنانِ اسطوره پیراهن ابریشمی می‌پوشند

علیرضا کرمی

هر اولاجاغین سونونا داغیلدین

هر اولاجاغین سونونا داغیلدین

حسن معصومی

پیشواز

پیشواز

محمد رضا روزبه

آزارِ تازه

آزارِ تازه

محمدعلی بهمنی