شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نوشت برای خندیدن فکری باید کرد

نوشت
برای خندیدن فکری باید کرد
خواند
برای خندیدن فکری باید کرد.

کفش‌هایش را پا کرد
بعد
جورابش را
بعد 
بلند شد
ایستاد بغل مردی که
زل زده بود به
استخوان‌هایش... 

هرمز سعدالهی

شعرها

 جاده‌ای، شاهدِ جان‌کندنِ باورهایش

جاده‌ای، شاهدِ جان‌کندنِ باورهایش

بابک دولتی

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی

اثمر ابراهیمی