شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

این پله‌ها برای نیامدن است
برای رفتن چرا! 
اتفاق که می‌افتد
...

به یاد دارم آن‌ها را
مستقیم ایستاده بودند
برای آفتاب سلامِ نظامی...

راه که بیفتم
مادرم
صندلی‌اش را
ترک می‌کند
بر‌می...

ای وردی که هر شب
مرا از دهانه‌ی آتشفشان‌های خاموش
و گورهای...

تک نگاری

شعرها

با چشم‌های نصفه‌خمارت 

با چشم‌های نصفه‌خمارت 

شهرام میرزایی

اندوه انبوه

اندوه انبوه

دریا لیراوی

با جامی برکف 

با جامی برکف 

غلامحسین چهکندی‌نژاد

شاعر

شاعر

فریاد غفوری