شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

یادبود

 سواران چالاک بگویند
آن اسب را چرا نتوانستم
به سرحدّات برانم
و این سنگ صحرا
که بر آن نشست کرده‌ام
پیش‌تر آیا کوهساری نبوده است؟
آه سنجاقک‌ها!
سنجاقک‌ها! 
که بال ِزرین گشوده‌اید
و تا چکاد نیزار
بالا پریده‌اید
پرتاب ارتفاع مرا ندیده‌اید؟
«اما اسب
اُخرای مختصری داشت
و سم‌ها آن‌چنان فرسوده بود 
که بی‌اختیار تراشه‌ی اندوه می‌پراکند.»
                             یکی می‌گفت     
و دیگری می‌افزود:
«گستره را مهی غلیظ پوشاند
چنان که کژاوه در بهتی عمیق فرو‌رفت
کتاب منجم گشوده بود
که طوفان برخاست
در دوردست آب‌ها
کشتی موعود به صخره خورد
موجودات و مقدرات پراکنده شدند»
آه حلزون‌ها!
حلزون‌ها!
که رفتار ملایمی دارید
و در پیشگاهتان
ژاله‌ی صبحگاه
اقیانوسی شگرف و ژرف است
صدای مساحتم را نشنیده‌اید؟
دیگر کدام ناخدا؟
که از بادبان برافراشته
به لاک‌پشت ِواژگون رسیده‌ایم
و در لُجه، یادبود ِنهنگی برپاست.

مهدی مرادی

تک نگاری

بلعیدن عطر وقت

بلعیدن عطر وقت

شهاب نادری مقدم

نیم قرن خاص بودن

نیم قرن خاص بودن

سیامک بهرام پرور

شعرها

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

الهام جهانبازی گوجانی

بی‌شرف های دور من: بسیار

بی‌شرف های دور من: بسیار

فرزین منصوری

رز ابری

رز ابری

سمیه امینی راد

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

مایرام تکیه‌ای