شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

و خورشید تابیده‌‌بود 
بر ناممکن
بر سکونت اشیاء
بر...

به خودم که فکر می‌کنم 
اتوبان، کج می‌شود
و قلبش را 
...

نیمی از پرنده در آفتاب مانده و نیمی دیگر 
در سایه جان داده 

مرگ تو...

تک نگاری

شعرها

کوه را با گلوله

کوه را با گلوله

دیار مردان‌بگی

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

محمود صالحی‌فارسانی

هرجا می‌روم 

هرجا می‌روم 

وجیهه نوزادی

بر صبحِ تو نفس بیاویزم

بر صبحِ تو نفس بیاویزم

صوفیا آهنکوب