شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دیگرگلی نمانده که برداری از شاخه‌های این تن سی‌ساله

دیگرگلی نمانده که برداری از شاخه‌های این تن سی‌ساله
یک عمر کاشتم به چه امیدی! آتش گرفته خرمن سی‌ساله
هر بار در نهایت تنهایی صیقل زدم به قامت تنهایی
اما قبول کن که نمی‌سازند آیینه‌ای از آهن سی‌ساله
با بال‌های بسته پریدن را، با کفش‌های خسته دویدن را
راهِ به خانه‌ای نرسیدن را، از من بپرس، از منِ سی‌ساله
از هرچه بود و هست رهایم کن، با من بنوش و مست رهایم کن
با من برقص ای شب بی‌فردا، با این غمِ  مدون سی‌ساله

 لبریز جشن بوسه و تبریکی، اما چقدر خالی و تاریکی!
شمع جوانی تو معطل ماند، برخیز و فوت کن زنِ سی‌ساله

میتراسادات دهقانی

تک نگاری

شعرها

در جهانی دیگر

در جهانی دیگر

مهستی حسینی

بر صبحِ تو نفس بیاویزم

بر صبحِ تو نفس بیاویزم

صوفیا آهنکوب

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

دشنه‌ی ماه بر فراز درختان تالاب در خواب است

دشنه‌ی ماه بر فراز درختان تالاب در خواب است

محمود بهرامی