شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مزرعه‌ی‌ پدری

چون مترسکان مزرعه‌ی ذرت
در دورترین چشم‌انداز
خوابی دیدم سراسر نور
دانه‌های پنهان در قلبم را نگاهبانی می‌کردم
سهمی که نبود را
*
دانه‌های سرخ
ناگهان
از دریچه‌ای سیاه برد
نوری که نبود را
*
فردا کلاغ‌ها
کاکلی‌های شبان‌فریبی۱  خواهند شد
برای مترسکی که نبود.

۱. کاکلی شبان‌‌فریب: مرغی است کوچک. گویند چنان روی زمین نشیند که هرکس او را ببیند پندارد که قوت برخاستن و پریدن ندارد و همین که پیش او روند برخاسته اندک راهی پرواز کند و باز بنشیند.

آرزو کواکبیان

شعرها

سفر‌نامه‌ی این تابستان

سفر‌نامه‌ی این تابستان

جواد مجابی

من که مبهوت چنان قوی،  و رقص

من که مبهوت چنان قوی، و رقص

منصور اوجی

دلت دلفینی ست

دلت دلفینی ست

شاهین غمگسار

زیر سایه‌ی یک درخت

زیر سایه‌ی یک درخت

محمدباقر کلاهی اهری