خواب دریایی از لجن دیدم
کوسه ماهی توو کشتی پا میذاشت
خواب دیدم عروس دریایی
تند و تند ابروهاشو برمیداشت
به گمونم عروسی خون بود
مرگو دیدم که داشت میخندید
جام سرخو گرفته توو دستاش
لب به لب با تو بود و میرقصید
«توی گوشم نوای دشتی بود»
هر طرف موجهای سرگردون
مثل رقاصههای بیصورت
پابهپای جنون ماهیها
مست بودن تمام این مدت
ماهیایی که تشنه میمردن
توی گودال پرشده از آب
خندههایی که از ته دل بود
بوی خون و شکوه یک گنداب
«مرگو دیدم، خدای کشتی بود»
مات و مبهوت اونهمه آشوب
خیره بودم به اونهمه تصویر
بغض راه خودش رو وا میکرد
بغض میشد به جون من زنجیر
ترس و ناباوری شکستم داد
نوحهخون جنون شب بودم
وسط اونهمه سراب و عطش
زابراه قشون شب بودم
«مرگ من داشت روبهرا(ه) میشد»
شده بودی عروس کابوسم
شده بودم یه بغض طوفانی
کاش میشد به زندگی برگشت
زنده شد از یه خواب طولانی
زنده شد از یه خواب پرکابوس
زنده شد از سراب این مردن
خسته م از این جنون ماهیها
وای از این عاشقانه دل بردن
«خواب من داشت مرگ ما میشد»
چشم وا کردمو جهان لرزید
چشم وا کردمو زمان برگشت
ماه و خوشید گم شده تو خواب
ماه و خورشید آسمان برگشت
کوسهماهی و کشتی و موجا
رفتن و کل داستان برگشت
فکر کردم به ترسهای خودم
فکر کردم به آخرین تصویر
چشم وا کردمو تو رو دیدم
خواب خیسم به این جهان برگشت.