شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سگرمه‌های اندوه

حالا به هر چه به فکر    فرو‌می‌رود فکر می‌کنم
به اندوهی که لای موهای تو می‌پیچد و باز‌نمی‌ماند
به رد گریه بر سگرمه‌های تو هنگام تلخی – تلخی ایام
به شیر دوشیدن مادرم
هنگامی که از گاوهای گرسنه به صحرا پناه می‌برد
به رَدِ بخیه بر شانه‌های پدر
وقتی معدن هنوز
مکعب‌های ذغال و خستگی را 
از تن‌اش به در می‌کرد.
دیگر به فکر امیدی از آینده را درهمین گذشته پنهان نمی‌کنم
فرق است با زندگی که زیگزاگی از تحمل و مداراست
با اقرارِ به زنده‌بودن.
 این‌جا سرزمین فرصت‌های پاره‌پای پاهای ویلچرنشینِ مردمانی بی‌قرار و شکسته در اعماق روزمره‌گی‌ست
این‌جا فرصت از گیاهان به صبر بر‌نمی‌آید
و دست طبیعت است در دست‌های بی‌پناه کودکی 
که فال می‌فروشد و عروسک عروسک فراموش می‌شود.
یک جای این بی‌تابی و تنهایی، تهدیدِ به مرگ را پنهان از چشم‌های زندگی دارد
که هیچ ربطی به هیچ کجای زندگی ندارد.
دیگر به هر‌چه فکر می‌کنم از فکر می‌پرد
و اندوهی که از لای موهای تو این‌گونه تلخ 
این‌گونه تصویر به خودفریبی و ابهام زندگی دارد
باور نمی‌کنم.

قارن سوادکوهی

شعرها

برای خداحافظی اومدم

برای خداحافظی اومدم

حامد ابراهیم پور

شب را که ورق بزنی

شب را که ورق بزنی

علیرضا ملک زاده

به کوتاهی یک رؤیا

به کوتاهی یک رؤیا

واهه آرمن

کلایه

کلایه

حامد بشارتی