شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سگرمه‌های اندوه

حالا به هر چه به فکر    فرو‌می‌رود فکر می‌کنم
به اندوهی که لای موهای تو می‌پیچد و باز‌نمی‌ماند
به رد گریه بر سگرمه‌های تو هنگام تلخی – تلخی ایام
به شیر دوشیدن مادرم
هنگامی که از گاوهای گرسنه به صحرا پناه می‌برد
به رَدِ بخیه بر شانه‌های پدر
وقتی معدن هنوز
مکعب‌های ذغال و خستگی را 
از تن‌اش به در می‌کرد.
دیگر به فکر امیدی از آینده را درهمین گذشته پنهان نمی‌کنم
فرق است با زندگی که زیگزاگی از تحمل و مداراست
با اقرارِ به زنده‌بودن.
 این‌جا سرزمین فرصت‌های پاره‌پای پاهای ویلچرنشینِ مردمانی بی‌قرار و شکسته در اعماق روزمره‌گی‌ست
این‌جا فرصت از گیاهان به صبر بر‌نمی‌آید
و دست طبیعت است در دست‌های بی‌پناه کودکی 
که فال می‌فروشد و عروسک عروسک فراموش می‌شود.
یک جای این بی‌تابی و تنهایی، تهدیدِ به مرگ را پنهان از چشم‌های زندگی دارد
که هیچ ربطی به هیچ کجای زندگی ندارد.
دیگر به هر‌چه فکر می‌کنم از فکر می‌پرد
و اندوهی که از لای موهای تو این‌گونه تلخ 
این‌گونه تصویر به خودفریبی و ابهام زندگی دارد
باور نمی‌کنم.

قارن سوادکوهی

تک نگاری

شعرها

به پات هر چه مکافات می‌کشم کافی است 

به پات هر چه مکافات می‌کشم کافی است 

لیلا ساتر

این باغ سوگوار درختان بی بر است

این باغ سوگوار درختان بی بر است

رضا جمشیدی

کنارِ میدون شوشم،

کنارِ میدون شوشم،

سروش الهی

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

علی قنبری