دوتارِ مویِ تو تربت بود
جامی بود
درخت پسته بود
بندِ نافِ غربت بود.
دوتارِ مویِ تو تربت بود
بندِ نافِ غربت بود
جامی بود
درخت پسته بود
درخت پسته رگْ به اترک بود
وصلهپینه مثل کسوف
آشنا به رقص و
مستطابِ عاشق بود.
لبْ ترْ كه ميكنم
تو را به وجد میآورد
«بوسههایت آبتنیام میداد
به قندهار لبت که میرسیدم
در هراتِ دامنت، به خواب میرفتم –
خواب از تو خیالم را به وجد میآوَرد»
دوتارِ مویِ تو تربت بود
بندِ نافِ غربت بود
وصلهپینه مثل کسوفْ
آشنا به رقص و
مستطابِ عاشق بود.
لبْ ترْ كه ميكنم
تو را به وجد میآورد
به قندهارِ لبتْ که میرسم
در هراتِ دامنتْ به خواب میروم
خواب از تو خیالم را به وجد میآورد.
دوتارِ مویِ تو گیسوانِ تربت بود.