شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

فاقد‌ استحکام لازم!

بگویمت از میان دیوار
که ابر دمید به تمام خیابان‌‌ها و خاکی‌ها
و صراحتِ سقف‌ها
و کلاغ‌ها
و کوچه‌خلوت‌های اتاق
با ذکاوتی به‌غایت ترسان
- که تو در کارِ تکلفی که خیره‌ام نمی‌شوی-
پراکنده شدی
 گربه‌ای به گربه‌ای خزید
از یاد برد استخوان‌بندیِ کاغذی‌اش را
و زمستانش را
که تابیده بر جنبش دیوار و نمی‌بینمت
از میان دیوار
بگویمت همین که محو می‌شوی به شیشه‌های آجرنما
مساحتی از ماهوت، ماهوت، ماهوت
 وَ گزنه، گزنه
وَ میخک
تا لایه‌لایه بریزم به زمستانِ سُستِ بعد از این
شرّه کنم از کمین‌گاه زانو
ورمی‌آید کاغذِ دیواری‌.

آنوشا نیک‌سرشت

تک نگاری

شعرها

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

فاطمه شمس

کابوس

کابوس

امیربهادر کریمی

شب را که ورق بزنی

شب را که ورق بزنی

علیرضا ملک زاده

...  دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

... دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

فرحناز عباسی