شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

 هنوز گرم بود

 هنوز گرم بود
غمگین و وسوسه‌انگیز
چون معاشقه‌ی یک درخت کهنسال با نسیم
هنوز کلماتش طعم زیتون و زندگی را داشت
وقتی در این پاییز لعنتی
مرا به انگشت و افسوس نشان می‌داد
یک منظره‌ی دوردست
با دامنه‌های پرچین
و دختران زیبا در کنارش
اما من
باید برمی‌گشتم
فراموش کرده‌بودم
در را ببندم
تا چیزی از تنهایی اتاق نکاهد
باید برمی‌گشتم
دلتنگی را از ملافه‌ها می‌تکاندم
و با دهانم
دستان کودکانم را گرم می‌کردم

زهرا گریزپا

تک نگاری

تراژدی طرد و محاق

تراژدی طرد و محاق

علی مسعودی نیا

به هوای هوایی تازه

به هوای هوایی تازه

علی مسعودی نیا

شعرها

فکر این را نکن که بعد از تو شعر من رو به انزوا برود

فکر این را نکن که بعد از تو شعر من رو به انزوا برود

ویدا حمیدی

می‌توانی باشی

می‌توانی باشی

محمود بهرامی

گفته بودی که بازخواهی گشت

گفته بودی که بازخواهی گشت

مریم حسین‌زاده

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی