شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

 هنوز گرم بود

 هنوز گرم بود
غمگین و وسوسه‌انگیز
چون معاشقه‌ی یک درخت کهنسال با نسیم
هنوز کلماتش طعم زیتون و زندگی را داشت
وقتی در این پاییز لعنتی
مرا به انگشت و افسوس نشان می‌داد
یک منظره‌ی دوردست
با دامنه‌های پرچین
و دختران زیبا در کنارش
اما من
باید برمی‌گشتم
فراموش کرده‌بودم
در را ببندم
تا چیزی از تنهایی اتاق نکاهد
باید برمی‌گشتم
دلتنگی را از ملافه‌ها می‌تکاندم
و با دهانم
دستان کودکانم را گرم می‌کردم

زهرا گریزپا

تک نگاری

دلم می‌سوزد

دلم می‌سوزد

شهریار وقفی‌پور

بر بام گردباد

بر بام گردباد

مهدی خطیبی

شعرها

فالگیر

فالگیر

محمدحسین بهرامیان

دو شعر ازفریبا الله وردی

دو شعر ازفریبا الله وردی

فریبا اله وردی زاده

پنج شعر از سیروس نوذری

پنج شعر از سیروس نوذری

سیروس نوذری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان

ویدئو