راه رفتن با باد
و به یادآوردن سطربهسطر خواندن تو
زمانی که
سالها
تو را ورق میزد
و من
از درخت خواسته بودم
اجازه بدهد سنگ بوده باشم
اکنون در موعد دیگری هستیم
تو
در فصل دیگری نوشته میشوی
و کسی از سنگ خواسته است
اجازه بدهد درخت بوده باشد
راه رفتن با باد
و به یادآوردن سطربهسطر خواندن تو
زمانی که
سالها
تو را ورق میزد
نه
از همان نخست قرار نبود
نه جادهای
نه مقصدی
همسوی اشاره علف بماند