شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شبیه یوسفم شرمنده‌ی لطف برادر‌ها

 

شبیه یوسفم شرمنده‌ی لطف برادر‌ها

دلم بازار شام است و سرم بازار مسگر‌ها

 

دلم قرص است پشتم تا ابد خالی نخواهد شد

حدیث دوستان است و وفای تیز‌خنجر‌ها

 

چه دشمن ها که حق مادری بر گردنم دارند

همیشه سخت می‌ترسیدم از نفرین ماد‌رها

 

تک‌و‌تنها اگر جنگیدم اما ناگهان مردند

همه جنگاوران شهر من از زخم بستر‌ها

 

اگر زخمم اگر داغم اگر بی‌برگ شد باغم

نبودم قهرمان قصهی بگذار و بگذرها

 

احسان محمدی

شعرها

امشو که فرگ تی تو وستم 

امشو که فرگ تی تو وستم 

 اقبال طهماسبی گندمکاری

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس

به کوتاهی یک رؤیا

به کوتاهی یک رؤیا

واهه آرمن

آه ای غرور متصل به غم

آه ای غرور متصل به غم

احمد امیرخلیلی