در توهّمت گلی بکار! فکر کن بهار میرسد
حیف هرچه سعی میکنی، آخرش به خار میرسد
آرزوی من امید نیست، شاعرانه با همین قلم
دلخوشم به اینکه دستکم، یأس من به بار میرسد
در خرابشهرِ بیروش، ادعای عدل سست بود
ظلم منطقش درست بود: حق به حقندار میرسد
جاودانگان از این طرف، حبس میشوند تا ابد
روز و شب به دیو از آن طرف، نان و اعتبار میرسد
از شرف چقدر خستهای؟ ظلم کن چرا نشستهای؟
تا تو استخاره میکنی، وقتِ کارزار میرسد