شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

چهارشنبه‌سوزی

ای زبان ِ گشاینده‌ی نورهای ناتاب، 
 فانوس ِ آن خواب
 که تا غروب
 بیداریم را سوزاند.
زمان را با تکرار این موسیقی می شمارم
دیدنت را در خواب 
که در چند واقعه طول می‌کشید
توی شبحی واقعی می‌رفتی
و مردم سمت استخوان‌هات چهارشنبه را می‌سوزاندند
بی آن جامه که در آن پوسیدی
همانی که با او بر ریل‌ها می‌وزی
و عبور ِ قطارها از آن
 آشفته‌اش نمی‌کند
گفتی من در این خاک سهم مورچگان را می‌نویسم
و آن ستاره را که از نامم می‌تابد
 در همین سنگ می‌فریبم
بعد به تاریکی با او می‌رقصی
و موسیقی‌تان درباد
آن پنجره‌ی مچاله را 
بر ورق‌های کوچه می‌وزاند.

آتفه چهارمحالیان

شعرها

این کشکرت‌های اخبار

این کشکرت‌های اخبار

حامد پورشعبان

  شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

 شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

بهراد باغبانی نیک

برهوت

برهوت

رضا محمودی‌حنارود

رنگی بر دهان مرده ام بزن

رنگی بر دهان مرده ام بزن

فهیمه جهان آبادی