شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آخرین گیت فرودگاه چند لبخند را به خود دیده است؟

آخرین گیت فرودگاه چند لبخند را به خود دیده است؟
آدم‌هایی که هستند
می‌روند
برف‌هایی که آمده‌اند
جاری می‌شوند
و پشت‌بام‌هایمان لک‌‌لک ها را بدرقه می‌کنند
زنی که اینستاگرامش
خانه‌اش شده بود
فیلترشکن‌هایش را پاک می‌کند
به صندلی تکیه می‌دهد
گوشی‌اش را به حالت پرواز در می‌آورد:
 کمربندش را دور تمام خاطراتش
برف می‌بارید
لک‌لک سفید با چشم‌های سیاه
روی پشت‌بام
عکاس شات می‌زد
لک‌لک سفید در لباس سفید
با پوزهای رها
عکاس شات می‌زد
این قسمتش دیده نمی‌شود
چون شات نخورده است
.
.
.
عکاس پشت میله‌ها
لک لک پشت میله‌ها
زن پشت میله‌ها
کمربندش را دور تمام خاطراتش می‌بندد
هواپیما بلند می‌شود
لک‌لک‌ها می‌روند
و برای ریز‌شدن پشت‌بام ها دست تکان می‌دهند.

آزاده صالحیان

شعرها

و لبت دستش نمی‌رسد به من

و لبت دستش نمی‌رسد به من

علیرضا خسروانی

رز ابری

رز ابری

سمیه امینی راد

 قدیمی‌ها به عاشق‌پیشه، خاطرخواه می‌گویند

قدیمی‌ها به عاشق‌پیشه، خاطرخواه می‌گویند

آیدا دانشمندی

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

فهیمه جهان آبادی