شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

غصه‌ام را شانه‌ي ديوار مي‌داند كمي
درب اين سلول لاكردار مي‌داند...

شعرها

روایت چوبه

روایت چوبه

امین رجبیان

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

تمنا مهرزاد

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

زری قهار ترس