شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بر چرخ لکنته‌ی روزگار 

بر چرخ لکنته‌ی روزگار 
گاهی گلوله سوار است 
گاهی پیاده‌نظام لشکر شکست‌خورده‌ی پاییز
گاهی علف‌های هرز و بی‌ریشه 
و کسی نیست 
کسی نیامده تا بگوید 
انتظار دیگر بس است 
میان این‌همه بیداد سهم عشق کجاست‌؟
آیا هنوز باید پای هر شکست 
به فاصله دشنام داد و کاری نکرد‌؟ 
پرچم‌های سپید در دست کیست 
سهم سپیده میان این‌همه تاریکی 
چه می‌شود‌؟
بر چرخ لکنته‌ی روزگار 
کاش عروس خیال می‌نشست 
دلبری می‌کرد و پای هر حادثه از عشق می‌نوشت 
تا دنیا بیش از این لگدمال درد نباشد‌.

سیدحسن حسینی‌شورستان

تک نگاری

طنز ترکیبی

طنز ترکیبی

آرش نصرت‌اللهی

شعرها

زار

زار

سهند آقایی

مترسک

مترسک

میرحسین نونچی

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

کبری موسوی‌قهفرخی

هر چکامه تیغی برای خودزنی

هر چکامه تیغی برای خودزنی

شهریار کوراوند