شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

با ظهر

با ظهر
ابرها آمده‌اند
روی سقفِ اتوبوس کبوتر‌های کبود
 می‌بارد
زمینِ خیسِ باران
به کبوترهای بی‌جان
 رنگ می‌بازد
چشم‌هایم را 
پشت اتوبوس
در خیابان
روی آسفالت
 جا می‌گذارم
به خانه برمی گردم
با جای خالی چشم‌هایم     در آیینه 

می‌بینم

خیابانی شده‌ام
ابرها
اتوبوس‌ها
کبوترها
و عابران پیاده
از من عبور می‌کنند

مهدیس ملاح

تک نگاری

شعرها

رؤیایی آن سوی روزگاران

رؤیایی آن سوی روزگاران

نصرت‌الله مسعودی

نه با تو زندگى از حال و روز زارش گفت

نه با تو زندگى از حال و روز زارش گفت

مهدی فرجی

دهان خونی

دهان خونی

بکتاش آبتین

 بارانِ‌ علاقه

بارانِ‌ علاقه

فرامرز سه‌دهی