شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

با لحنی امری-تهدیدی

با لحنی امری-تهدیدی
هدفون را
خوب توی گوشم فرو‌می‌کنم.
اضطراب یخ‌بسته در جمجمه‌ام
با کلکِ هیچ دوزی آب نمی‌شود.
می‌زنم بیرون خودم را.

پیاده‌رو
لحنی امری-آرکاییک دارد
چشم
پیاده می‌روم...

نگاه می‌کنم به آدم‌ها
که خونِ سردشان را
پشت میز آزمایشگاه
می‌شود سِرو کرد
و به خنده‌های مستعملشان می‌شود جوک‌های دسته‌اول
اضافه کرد
(اینو واسه منم بفرست...)

چشم‌هام به رگ‌های زمان
تزریق می‌شود
و دست‌هام
که ول‌شده از محکم‌بگیرِ لحنی امری-عاشقانه‌اند را 
روی صورتم می‌پوشانم
تا منظره‌‌ی روز را
زهرِ مارِ خیابان نکرده باشم.
خورشید تلخی توی گلویم می‌تابانم
و به نبودن کسی می‌گویم
یا من را بکُش
یا انگشت‌های کندت را از روی احتضار رگ‌های گردنم بردار.
با لحنی امری-ملتمسانه.

احمد تباتبایی

شعرها

با چشم‌های نصفه‌خمارت 

با چشم‌های نصفه‌خمارت 

شهرام میرزایی

 صبح آن روز ساعت هفت از

صبح آن روز ساعت هفت از

محمد حسین عباسی

به موازاتِ دریا

به موازاتِ دریا

راد قنبری

امشب هر چه باران ببارد برای من است

امشب هر چه باران ببارد برای من است

سابیر هاکا