شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مونولوگ

گیرم كه ماه نباشد
بگو چیست این قرصِ سفیدِ چسبیده بر پیشانیت
كه هر شب نشانم می‌دهی و نمی‌خوری؟
بیداری
با قرصِ زرد شروع می‌شود
با خمیازه‌ای كه دهانم را باز می‌كند
و با آبی كه از گلویم پایین نمی‌رود
می‌رود
گوش كن
این صدای روز نیست كه از دهانِ بلندگوهای كوچه بیرون می‌ریزد؟
این شب نیست كه به این روز افتاده است؟
و اگر نیست
كدام زن تاریكی را تراشیده از موهاش
كه باد اینچنین خود را در این كپسول اكسیژن حبس كرده است؟
و اگر نیست
بگو تا كجا دوام می‌آورد این تخت
حالا كه روز از زیرِ پوستِ استخوان‌هایم بر پلك‌هایم سنگینی می‌كند؟
و اگر نیست
كه هست
دست بر سَرَم بگذار دكتر‌جان
و دمای جوش‌هایم را بیرون بكش از دهانِ جیوه‌ای‌ام
من سال‌هاست روی اسبِ بخارم شرط می‌بندم
روی پاهای خودم زمین می‌خورم
روی انگشتانِ خودم حساب می‌كنم
و حالا
كه این قرصِ سرخ دارد سرخ‌تر می‌شود
باید پرستارِ شب را صدا بزنم
كه قرصِ ماهش را شاید
در دهانم بگذارد!

سجاد بهارلو

شعرها

پیش‌تر‌ها

پیش‌تر‌ها

نسرین بشردوست

کوه را با گلوله

کوه را با گلوله

دیار مردان‌بگی

دو پاره برای درخت و ع. ب

دو پاره برای درخت و ع. ب

سیاوش بانشی

هرجا می‌روم 

هرجا می‌روم 

وجیهه نوزادی