شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پازل

تقدیم به پوریا سوری


... چشم
از جانب
جان‌پاره‌ها
نمی‌کِشم؛
گوش
از صداهای سوخته...
با اشاره‌ی انگشت
دیواری 
درست شد
زیباتر از ذوق؛
الفبایی
نقش بست
عجیب‌تر از عشق؛
بازاری
برپا گردید
که ماه را
مجانی می‌فروشند؛
چشم
باز کن،
سر بچرخان،
گوش
فرا‌ده،
در دوردست

فیروز محمدخانی

شعرها

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

مایرام تکیه‌ای

فکر این را نکن که بعد از تو شعر من رو به انزوا برود

فکر این را نکن که بعد از تو شعر من رو به انزوا برود

ویدا حمیدی

برای سحر

برای سحر

شقایق شاهرودی‌زاده