شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

احاطه شده‌ام

احاطه شده‌ام
با گلدانی کوچک
پنجره‌ای چسبیده به دیوار
و بوی پرتقالِ کپک‌زده
که نمی‌دانم از کجا می‌آید.

از این گوشه‌ی اتاق
به سمت پنجره می‌روم
با یک لیوانِ چای
بیرون پُر شده است
از صدای بلندگویی که لوازم فرسوده می‌خرد

چشم‌هایم کم‌سو شده‌اند
دست‌هایم چای که می‌ریزند
سَر ریز می‌کنند.

رسول معرک‌نژاد

شعرها

همین که این در وامانده باز باز شود،

همین که این در وامانده باز باز شود،

محمود صالحی‌فارسانی

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

ایرج کیا

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

احسان بدخشانی

ویدئو