شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

کشنده‌تر از این نیست

کشنده‌تر از این نیست که ستاره‌ها چشمک می‌زنند در چشم‌های خیابان
و اما مهتابی چشم‌های ما در بغض
کهنه‌بوی ردپای پدرمان را می‌دهد
وقتی کمی لبخند می‌خواهد در ماه مردی‌ست که با بغض به ما نگاه می‌کند
و هنوز از گورستان‌
صدای خنده‌ی پاسبان‌ کنار گور‌هایی دسته‌جمعی دنبال نام فرزندانشان
زمین می‌غلتد و می‌چرخد و می‌رقصد گلی در دست‌ کودکانی سمت دروازه‌های این شهر هنوز صدای تیره‌ی جیر‌جیرک‌ها نخوابیده
و در خانه‌ی ما حکومت مادر غیر‌نظامی‌ست
و صلیب می‌کشد قابلمه‌ها را
راستی چقدر چشم‌های تو ستاره می‌گرید. چند دقیقه سکوت... برف‌ها تیره‌تر از همیشه خود را به خواب زده‌اند
پاییز چقدر زودتر از همیشه زمستان شد
و من تو را
در بهمنی گم‌کرده ام، که هیچ نسیمی در آن انارهای سرخ دانه شده را
صدای یلدا را نمی‌شناسی؟
که دارد در استخوان‌هایم دود حلقه‌حلقه
مومیایی زندگی را...

پیمان ری‌شهری‌زاده

شعرها

از این فلات بلا بی‌هوا گذار نکن

از این فلات بلا بی‌هوا گذار نکن

مجید عزیزی

کراسەکەت بتەکێنە لە زەوی و تۆز و تینوویەتی

کراسەکەت بتەکێنە لە زەوی و تۆز و تینوویەتی

عطا ولدی

هم ‌بغض!

هم ‌بغض!

محمدعلی بهمنی

جاده‌ای سوخته مانده‌ست؛ و اخگرهایش

جاده‌ای سوخته مانده‌ست؛ و اخگرهایش

بابک دولتی