شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مارِ کنار پلّه در آب افتاد بر نوک پام سرگردان چرخید

مارِ کنار پلّه در آب افتاد بر نوک پام سرگردان چرخید
می‌خواست تا که تکه‌ی من باشد همراه خون در جریان چرخید
با هفت سر به حنجره‌ام آمد ناگاه در گلویم میخی شد
راحت نشسته بود و سخن می‌گفت شکل حروف روی زبان چرخید
تا این‌که خالکوبی یک زن شد از شانه‌هاش تا کمرش می رفت
رودی که با دُمش گلِ پرپر برد همراه دسته‌ی گلدان چرخید
جای سرم انار لهی گندید پاهام زیر من می‌چرخیدند
از گوش‌هام نور کمی تابید یک خطِ راستِ تابان چرخید
نیمی شبم که حوصله می‌خواهد از زیر در کشیده بیاید تو
در دست من ستاره بزاید، بعد دیدم که مارِ در تن‌مان چرخید
هر دوی ما درخت شده بودیم انگشت‌هام شاخه‌ی آویزان
در چشم‌هات سنگ زده‌بودی نور از درخت سمت جهان چرخید

مهدی بیات نسب

شعرها

در میانه‌ی راه

در میانه‌ی راه

امید نیکبخت

تکرار

تکرار

محمد زندی

  شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

 شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

بهراد باغبانی نیک

بار امانت

بار امانت

امیررضا وکیلی